یه روز مردی سوار تاکسی می شه راننده می گه سوار شدی دربستی می رم مسافر می گه برو، بین راه راننده متوجه می شه مسافر درب ماشین رو نبسته – داد میزنه درب ماشین رو ببند مسافر می گه درب رو باز گذاشتم که دربستی حساب نکنی