به دعوت ناخدا جاشو سرانجام بغام دل به دریا زد و با قایقی جزیره هرمز رهسپار شد، اما در طول راه ناگهان ابر عظیمی دریا را بشدت متلاطم کرد و قایق کوچک به زحمت زیاد توانست از طوفان چند دقیقه ای نجات یافت خ و به ساحل برسد. دقایقی بعد بغام با چشمان از حدقه […]
به دعوت ناخدا جاشو سرانجام بغام دل به دریا زد و با قایقی جزیره هرمز رهسپار شد، اما در طول راه ناگهان ابر عظیمی دریا را بشدت متلاطم کرد و قایق کوچک به زحمت زیاد توانست از طوفان چند دقیقه ای نجات یافت خ و به ساحل برسد.
دقایقی بعد بغام با چشمان از حدقه بیرون زده به جزیره هرمز چشم دوخت. دهها فروند قایق بزرگ و کوچک تفریحی در کنار اسکله های متعدد بندر تفریحی توریستی جزیره چشم نوازی می کرد .
در نوار ساحلی بغام که از حیرت دهانش وا مانده بود رو به چند جوان که سرگرم تماشای مسابقات والیبال ساحلی بودند ، کرد و گفت: ببخشید اینجا جزیره هاوایی هست؟ یکی از جوانها خنده کنان گفت : هه ، نه عمو اینجا جزیره هرمز هست.
بغام که از دیدن سالن های مختلف ورزشی و تجهیزات فراوان ورزش های آبی جزیره به حیرت افتاده بود ، دوباره رو به جوانک کرد و گفت؛ من یادمه مردم جزیره واسه خریدن سبزی می آمدن بندرعباس ، آخه چطور همچین چیزی امکان داره، شاید دارم خواب می بینم !! جوانک چک محکمی به صورت بغام نواخت و گفت؛ این توهینت رو میذارم به حساب غریبه بودنت حالا که فهمیدی بیداری برو خوب بگرد و سیاحت کن.
در ضمن تمام سبزی و میوه دو طرف خلیج فارس را جزیره هرمز تامین می کند.!! بغام بیچاره که از درد سیلی جوانک به خودش می پیچید نگاهی به نویسنده طنز روزنامه دریا کرد و گفت؛ ای مزدور اجنبی ، من که میدونم همه این چیزها زیر سر توی گور به گور شده هست، وگرنه تو این جزیره ی درمانگاه درست حسابی نبود حالا چطوری ی روزه شده مرکز برگزاری ورزش های ساحلی جهان !! اینها همش زیر سر تو هست ، همان لحظه جوانک یقه بغام را گرفت و با عصبانیت گفت به کی میگی مزدور اجنبی ؟ بچه ها بیایید این مردک دیوانه را زیر کتک له کنیم .
بیچاره بغام حیران و سرگشته از دست جوانها گریخت و همچنان که می دوید به انبوه مجتمع های تجاری ، بازارهای بزرگ و پارک های بسیار زیبای هرمز نگاه می کرد فریاد میزد کمک کمک …سرانجام بغام گریزان از دست بچه های شوخ و شنگ جزیره که او را دیوانه می پنداشتند به هر زحمتی بود به یکی از ترمواهای برقی بخش مرکزی جزیره پناه برد.
مرد بیچاره که از دیدن سینماها ، مرکز تفریحی و هتل های بزرگ و کوچیک حیرت کرده بود رو به مسافر بغل دستی اش کرد و گفت ؛ببخشید آقا اینجا جزیره کیش نیست !؟ توریست ژاپنی که از سوال عجیب بغام عصبانی شده بود با یک ضربه کاراته بغام را نقش زم
ین کرد و گفت؛ کیش نیست کیش نیست اینجا هرمز ! بغام با حیرت از جایش برخاست و با ترس و لرز گفت؛ ببخشید مستر من غلط کردم .
مرد ژاپنی که دلش به حال بغام سوخته بود او را کناری کشید و گفت ؛ چند سال قبل با همکاری و مشارکت دولت ژاپن و کره و ایران جزیره هرمز به عنوان مرکز تجارت خاورمیانه انتخاب شد و هم اکنون تمامی امور تجاری بخش مرکزی آسیا در این جزیره زیبا صورت می گیرد.
بغام با حیرت نگاهی به لباس نارنجی مرد ژاپنی کرد و با تعجب گفت؛ ببخشید شغل شما چی هست! مرد ژاپنی لبخندی زد و گفت؛ امروز بالاخره توانستم در مصاحبه گزینش بخش رفتگری شهرداری جزیره قبول شوم .
اینجا برای ما کارگران خارجی مثل بهشت موعود است. بغام که دیگر از تعجب دهانش باز مانده بود از پنجره ترموا به چرخبال هایی که بیماران خارجی را جهت معالجه به بیمارستان جزیره می آوردند نگاه کرد و با خوشحالی فریاد زد؛ ای خدا شکرت ای خدا شکرت !! همان لحظه کنیزو سیلی محکمی به گوش بغام نواخت و فریاد زد؛ باز دوباره چه کوفتی کشیدی توهم زدی ، مردک تنبل مدام تو خواب داد و قال می کنه .
بلند شو گم شو نون بخر الان کله از مدرسه میاد .
گلخنی
روزنامه دریا
این مطلب بدون برچسب می باشد.
Δ